دو سال پیش بدجووور مریض شدم وحشتناک بود ۱۰ روز مردم و زنده شدم هر روز بیمارستان بودم صبح و شب یک عالمه سرم و آنتی بیوتیک هلاک شدم
اونموقع مدارس هنوز تعطیل نبود
روزای اول سرفه های خشک تا اینکه هر سرفه مساوی بود با کنده شدن ریه و داغوون میشدم بدن درد وحشتناک سردرد و .. کلی علائم
دو روز آخر حالت تهوع وحشتنااااااااک هر دفعه تماااام اندرونم میریخت بیرون😂خلاصه اوضاع اصلا خوب نبود و اینکه تشخیص نمیدادن یا میدادن و نمیگفتن فقط روز آخر گفتن آنفلوانزاس و باید بستری شم
اونموقع مدارس تعطیل نبود و محسن سرکار ، از بس زنگ زده بودم حالم بده و اومده بود منو برده بود دکتر روز آخر مدیرشون بد اخلاقی کرده بود و من زنگ زدم گفت نمیتونم آژانس بگیر برو و من چقدررررر حالم بد بود گوشی رو گذاشتم شروع کردم زدن تو صورت و سر خودم و گریه و زجه
به خدا گفتم میبینی چقدر تنهایییم چقدر بی کسیم یا خوبم کن یا ...
واقعا نابود بود تا محسن بالاخره اومد و رفتیم
و انگار معجزه بود رفتیم سرم اومدیم باز حالم بد شد رفتیم تا ۴ صبح بیمارستان بودیم با طفلک بچه ، اومدیم همه خسته ساعت ۷ ساعت زنگ خورد من اینقدررر خوشحال شدم که خوابیده بودم بدون اذیت محسن سرش و اورد بالا دید اونم خوشحاااال گفتم پسرک گفت بزار بخوابه خسته اس و خوابیدیم
و چه خوابی به به😁
ساعت ۹ پسرک پا شد چقدر خوشحال من بعد ۱۰ روز تونستم چند لقمه نون خشکه و پنیر با ترس و لرز بخورم وسایل کتلت به درخواست پسری گذاشتم ولی کم بنیه بودم درست کردم نشستم
فردای اوت روز رفتن مدرسه من از ساعت تا ۱۲ فقط ظرف شستم😁
حالا اینو گفتم
من خواهر ندارم مادر هم ندارم ولی ۵تا زن داداش دارم
هیچ وقت از کسی انتظاری ندارم ولی یک موقع آدم مستاصله،چند بار زنگ زدم به زن داداشم ج نداد تا اینکه من خوب خوب شدم زنگ زدن دارن میان خونمون
پاشدم تدارک شام رو دیدم
اومدن بهشون گفتم چی شده کلی مثلا ناراحت شدن و اینکه چرا نگفتی وقتی گفتم چندبار زنگ زدم اصلا قبول نکرد 😂
داداشم گفت خواهر خانمم مریض شده بود من به خانمم همش،میگفتم برو ببرش دکتر بهش برس که یک موقع شوهرش نگه بی کس،و کاره البته این حرفا رو وقتی داشتیم سبزی پاک میکردیم میگفت حواسش،نبود😂
خدا رو شکر اصلا آدم حسودی نیستم و بسیار خوشحالم میشم ولی دلم از سنگ نیست بعد اون ده روزی که نابود شدم بدتر از همه چی کسی نبود یک لقمه غذا دست این دو نفر این طفل معصوم بده وقتی میدیرم نون پنیر میذاره جلوش کباب میشدم و ... ته دلم گرفت اونجا حواسش،بود برادر من ولی من خواهرش بودم
همونجا قسم خوردم دست بزنم به زانوهای خودم بگم یا علی و هیچ وقت و هیچ وقت از کسی انتظار نداشته باشم
دیشب که فهمیدم کرونا دارم فقط یک وضعیت گذاشتم بعدا نگن همشوووون دیدت برادرا و خانمهاشون و بچه هاشون ولی لام تا کام نگفتن
بازم معرفت دوستان مجازی واتساپ نسیم ، بهار ، هدیه و چندتا اینستایی
من همیشه میخندم به روشون و باز هم میخندم
خدا رو داریم غم نداریم
محسن دیشب یکککک سوپی درست کرده بود محشرررررر میگم دستپختت خوبه هااا میگه اصلا برنامه ریزی نکنیااا😂😂😂
سلام دوست عزیزم
میتونم ازت یه خواهش بکنم؟
امکانش هست این لطف رو در حقم بکنی؟
میخوام اگه میشه منو با عنوان زیر توی وبت لینک کنی:
خرید فالوور ارزان
https://followshe.ir/buy-follower/
ممنون و سپاسگزارم ازت