امروز پا شدم آهنگ دیش درام درام گذاشتم و خونه رو اساااااسی جارو زدم 

گرد گیری گردم ، ظرفای صبحونه رو شستم آشپزخونه رو برق انداختم ، گلامو با آب ولرم و شیر شستم ، آب پاشی و غبار روبیشون کردم و آبشون دادم ووو رفتم تو حیاط و ساک مسافرتی رو شستم و به فلفلا و باغچه و گلا هم آب دادم ملافحه ها رو هم انداختم تو ماشین ، پسر هم دستور قیمه دادن ، لپه خیس کردم ، گوشت هم گذاشتم بیرون ... الانم تو آفتاب دلبرانه پاییزی نشستم و مینویسم براتون😁😜🥴

 

جونم براتون بگه این مدت سعی کردم خودمو مشغول کنم بلکه ذهنم رها بشه ، یک خونه تکونی اساسی و جانانه کردم همه جا رو ، ذهنم آرومتره ، قلبمم ولی مغزم گاهی به خاموشی میزنه بسکه که داغ میکنه و فیوز میپرونه 

مثلا پسرم داره باهام حرف میزنه حالا اجازه میخواد واسه بازیش یا چونه سر درسش من دیگه تحمل دوبار تکرار ندارم و چنان آمپر میسوزونم بعد که بخودم میام یک لیوان آب میخورم و میرم بطور نامحسوس از دلش در بیارم ، چند روز پیش گوشی دستم بود همینجور داشت که صحبت میکرد من سکوت مطلقِ مطلق یه هو گوشی رو چنان پرت کردم وسط که صدای بمب داد جالبه محسن هم فشارش رفته بود بالا خوابیده بود

که خوب همینکه مریض میشن و دکتر نمیرن بیشتر عصبیم میکنه

میخوام بگم که من چقدر پرم

ظاهرمو و بشدت حفظ میکنم و پناه میبرم به خدا

حالا یک اتفاق جالیه این دو روز افتاده

خواهران شوهر من ماشالله کمپانی ادب و احترامن و انصاف

در زمانی که پدر شوهر در قید حیات بودن چکار میکردن که پدر چشم دیدن پسرا رو نداشت و مظلوم نماییا و دروغای دختران و خانمشون بی تاثیر نبود 

و بیشتر اموالشون تو حسابای این گلهای بزرگواره که خوب به ما چههه😂

من چون تنهایی کشیدم تا یک مدت پیش هر کسی هر کاری میکرد میبخشیدم و به روی خودم نمی آوردم ولی آدم تا جایی تحمل داره ، دیگه وقتی کاسه صبرم لبریز شد که همسرم باور نداشت ، مثلا این خواهرای گل یکبار نشستن خیلی با وقاهت کامل تو روم نگاه کردن و گفتن تنها محسن سرش و نمیکنه فلان جا خانمش ، محسن خواهراشو به زنش عوض نمیکنه و زن زلیل نیست و ... ولی اینقدر احمق بودن که نگفتن محسن زنش انسانه یک هزارم از کارا و فتنه های شما رو به شوهرش نمیگه چون میگه خواهر و برادرن ، مادر و فرزندن روشون به هم باز،نشه... بخوان از اینا دیگه بگم قصه ی درام و طولانیه 

با وجود همه ی بی احترامیاشون که هیچ جا جایگاهی نداشتن من مرتب دعوتشون میکردم و عزت و احترام آخرش کاری کردن که نسبت به تک تکشون فوبیا دارم به طور وحشتناکی

حساب کنید که چه خبر بود برادر ای شوهرم و جاریا تو رومو وا شدن که آره یا یک چیزی بابا بهتون میده یا خیلیییی احمقین که اینا هر کار باهاتون میکنن باز هم احترامشون دارید و پیششونید

حالا از اینا بگذریم بالاخره ماهیت شیطانیشون پشت ابر نموند و بعد فوت پدرشون خودشون رو تشون دادن و همسرم باخره شناختشون همین مدت پیش کلی بد و بیراه تو گروهشون و جلسه ایی که داشتن به همسرم گفته بودن

و جالبه اینقدر اموال پدره رو کشیدن بالا هنوز گلایه داره و گور پدرشون رو میگن که همین باعث شده برادرا و خواهر بزرگه که از مادر ناتنیه بشدددت باهاشون بد باشن

فقط،داداش بزرگه که خاله زنکی بیش نیست باهاشونه اونم اگر سبیلش چرب نباشه عمرا بره

حالا القصه دو روز پیش نشسته بودم گوشی همسرم زنگ خورد ناشناس برادشت یکی بریده بریدع و گریاااان که من فلانیم محسن و من از ترس سکته کردیم که چی شده که فرمون شما منو دوست ندارید من دوستتون دارم امشب مهر طی کنونمه بیا🤦‍♀️😂

همسرمم گفت خوشبخت باشی و تمام

خیلی جالیه خووووب تمام کاراشو کرده یهو یادش اومده؟

و اون آقای داماد محترم تا بحال نپرسیده برادرات کو؟

و واقعاااا روش،شده بعد اوووون همه بی احترامی؟

حالا دوست؟

بیخیال باباااا بیخیال 

و جالیتر به اون برادرشون طفلی همین خانم تهمتی زدن که خدا میدونه به اونم زنگ همینا

سیاه بازی تا به کی؟

واقعا زیر اینهمه آه و نفرین به کجا میخوان برسن؟

گاهی مقایسه میکنم میگم خدایا کرمت و شکر من کوچکترین بی احترامی به برادرام به خانوادشون نکردم همشش محبت و احترام با اینکه میدیدم فقط پست سرم دارن دسیسه میچینن ، با اینکه بی محبتی میدیدیم آخرش با من چه کردن

چند روز پیش رفتم به داداش کوچکه سر بزنم اون برادر احمقم تعقیبم میکرد ، دیدیمش از در خونه سر و ته کردیم اونم دوووور زد ببینید تو رو خدا

حالا اینا گندشو در آوردن از بی احترامی و زبون دراز ولی ....

بعد نوشت : این خواهر شوهر گل و گلاب ناگفته نماند یکی از خونه ها به نامشه ، ماشینم براش خریدن طلاها در حد کیلو و ... و اون یکی هم همینقدر ولی نقدی حالا برادرا و اون خواهر طفلی که ناتنیه حق دارن یا نه؟ وقتی یک ریالم کسی کمکشون نکرده و چه سختیهایی تو زندگیشون داشتن

و حالا باز مقایسه که منی جهازمم ندادن و هیچگونه کمکی ولی من مناعت طبع داشتم که تونستم زیر بار ظلم زبون به دهن بگیرم 

و باز من میگم خدا جای حق نشسته❤