شرمنده پست قبل خیلی غلط،املایی داشت جمله بندی ها بد بود چون واقعا با حال خراب نوشتم
خلاصه که اون روز کذایی گذشت ولی دونه به دونه حرفا و فهاشیا و بی حرمتی ها ویران کرد
فردا اون روز رفتم خونه داداش بزرگ برای اتمام حجت و چندتا حرف که پشتش بود رو بهش زدم چون میدونستم زود رنگ عوض میکنن و متهد میشن گدایان مال دنیا
و جالب فرمودند احمق دهن گشاد گریههه شده گفته من آروووم صحبت کردم اونا شروع کردن به فهاشی
گفتم شما نمیشناسینشون ؟
همین شما نگفتین میخواسته دختر و دامادت و ( دامادش پسر برادرمه که فوت کرده ) رو از پل بندازه پایین مگر دشمن خونی نبودین چی شد؟
گفت نه منکه میدونم گفتم آره شماها راست میگید
خلاصه یک سری حرفها رو زدم و اومدم و دیگه واقعاااا نمیکشم رو در روشون بشم قبلا به دوتا خواهر شوهر فوبیا داشتم الانم به اینا
و جالبتر از اون
من واقعا نمیتونم بد باشم ۱۲ ساااال روزگار خواهرای شوهرم ، پدر شوهرم ، مادرشوهرم بدترین رفتار رو با من داشتن ولی من فقط محبت کردم اینقدر که پدر شوهرم منو میدید اشک تو چشاش بود و همیشه میگفت از دخترام برام عزیزتری من از تو بدی ندیدم ولی همین حرفا رو هم در تنهایی میزد چون پیر مرد میترسید ولی بعد فوتش دیگه نتونستم بکشم دوتا خواهر شوهر من بشدددت یاغین
و حالا همین داداش بزرگ مثلا محترم روز چهلم پدرم غذا میبره در خونه اینا و مادرشوهر من بد ما رو میگه و گریه کذایی اینام .... الله اکبر
خوب آدم حسابی کی گفت چنین کاری بکنی ؟ خواستی شیرین باشی نمیبایس بگی؟ و بعد توی برادر چقدر پای درد دل خواهرت نشستی که رفتی پای صحبتای اونا بابا همه فهمیدن تو خیلییی خوبی عمر و عاص😐
خلاصه اون شب میگه من تازه میخواستم بعد خونه بابا بگم آقا محسنم بیاد خونه ما ناهار تدارک دیدیم که بیایین ببریمتون با مادرشوهر و خواهر شوهرت آشتیتون بدیم بعد اشکاااالی نداره اون عقد کرده اونم تو تالار بعد برادراشو دعوت نکردههه توو شام یا نهار درست کن دعوتشون کن ، وای خدای من اینااااا کیننن؟؟؟ مرد حسابی من عقد کردم کدومتون من و دعوت کردین؟ حتی نذاشتین پدرم دعوت کنه گفتین وظیفه قوم دختر نیست چی شد؟؟؟؟؟
من چقدر گنجایش دارم خدایا
زدم بیرون به شوهرم گفتم ، گفت بیخود کرده برای مادر من برده
اینا فکر میکنن خواهرای شوهر من مثل منن که هر چی عروسا و برادرا زدن تو سرش و بی احترامی کردن سرشو بالا نگیره و صداش در نیاد نه اون گرگن گرگ
به آقام گفتم به ولله که نمیکشم بریم دنبال وکیل
رفتیم رئیس دفتر داداستان که آشنا بود بنده خدا بهترین وکیل رو معرفی کردن
عصر رفتیم دفترشون بنده خدا قشنگگگگ داداش گلمو میشناخت که چه جانوریه .... الهی به امید خودش همه چی رو سپردم اول به خدا بعد به وکیلم ۳۰ تومنم پیش پرداخت گرفت
انشالله که تموم بشه بره دیگه فامیلمم عوض میکنم
وکیلم یک جاهای شد اصغر ترقه که اینا دیگه چه برادراین گفتم شانس مایه😂
میدونید دلم از چی میسوزه ؟ هر دم میگن بابا پشت سرت اینو گفته اونو گفته که دلمو بسوزونن
بابا اگر من دختر بدی بودم براش چرا زنگ میزد میگفت بابا مراقب خودت باش تو تنهایی ، برادرات سر زدن بهت ، خدا لعنتشون کنه یه دونه خواهر دارن میبایس رو سرشون بگیرن ، چرا تا وقتی شما احمقا پرش نمیکردین من نور چشمش بودم؟
خدایا من نمیگذرم تو هم نگذر
آهان راستی چند روز پیش بزرگه زنگ زده به کوچکه گفتم چهار تا دونه انار برات نگهدار حالا باز دور هم جمع میشیم یه معذرت خواهی میکنی تموم میشه🤦♀️
کی معذرت خواهی کنه؟ منننن؟
خدایا اینا عقل ندارن اصلااا بعد مرد حسابی من جعبه جعبه میوه میخررم خودتم دیدی همه جا هم تعریف کردی من مرده چهارتا دونه انار خشکم؟
حالا منتظرم ببینم بفهمن وکیل گرفتم چه آشوبی به پا کنن که وکیلم گفت اونموقع یک گوش مالی اساسی میخورن
این از اینا
دیشب خواب دیدم بزرگه پیام داده دور هم جمع شیم و تکلیف مشخص شه و فلان صبح تا وات رو باز کردم دیدم پیام داده که تکلیف زن بابا رو مشخص کنیم و چرت و پرت😂
گاهی با خودم فکر میکنم
خانواده همسرم کلشون از همون اول به خواهررو بهایی نمیدادن آدم حسابشون میکرد صرفا بخاطر رفتار خودشون که بویی از احترام و انسانیت نبردن
چرا منکه اینهمه بفکرشون بودم احترامشون رو داشتم ولی هیچچ وقت احتراممو نداشتن
چرا خانواده خودم من هیچچچچ وقت کوچکترین بی احترامی نه به خودشون نه به خانماشون نه بچه هاشون نداشتم اونا اینکارا رو باهام کردن
به این نتیجه میرسم از حماقت خودم بوده
و مادری که همیشههههعع میگفت اونا بدن تو خوووب باش اونا بد کردن تو بد نکن ، اونا احترام نذاشتن تو بذار همیشه گفت بالاخره میفهمن ولی نفهمیدن
جرات داشتم بگم زن داداش؟ سریع میگفت اونم الان خداهرته هیسسسس
بگم داداش ؟ اون بزرگترته هیسسسس بگم بچه داداش اون بچه س خودتو هم قد اون میکنی ؟ هیسسسس
خلاصه که همیشه دهن من و بست و هیچ وقت یادم نداد مادر تو هم از حق خودت دفاع کن ، نگفت مادر محبت که از حد بگذر نادان فکر بد کند
حالا من موندم و کوهی از غم بی احترامی و ...
خدایا باز هم شکر
چقدر جالب گفتی!!!!
همه جا کوتاه بیا از حق خودت. چیزی که همیشه تو مخمون کردن