الان که مینویسم روی فرش دلربای آشپزخونه کنار طلا خانم نشستم تا اون بلالشو بخوره من بنویسم
داشت میخورد رفتم جارو رو بیارم صداش رفت هوا😂 فضولچه ی ترپچه
صبحا و شبا داستان داریم باهاش
تا پدر و پسر میرن لباس بپوشن که برن این بدو بدو و بال زنون دنبالشونه هر چیم میگیرمش در میره جیغ میزنه بریم🤣
یک دَددَری شده بیا و ببینا
شبام باید رو شونه من خاموشی بزنیم قشنگگگگ خوابش ببره بعد با تشریفات بزاریمش تو لونه😂🤣
تمام گلهای عزیزمم دارن منتقل میشن رو چهارپایه باید برم از این تورهای پادری از خرازی بگیرم یک دیوار سرتا سری برای گلام بکشم از دست این ترپجه ی فضول😂😂😂
والا من بچه م اینقدر فضول نبود که این هست
من چرا فکر میکردم کرفس تو فریزر دارم لوبیا خیس کردم از دیشب با رویای خورشت کرفس صبح رفتم دیدم نیست
خورشت کرفسم تبدیل به سبزی شد با لوبیا چیتی نه قرمز🤦♀️
دلم یک کوکی یا شیرینی کشمی میخواد درست کنم ولی کره لا موجود شده🥴
پیراهن عمو همچنااااان یقه ش مونده برم تموم کنم 🤣
دیروز با کارشناس کشاورزی دیدار داشتیم چه دیداریییی یعنی تف به روح این قاضی نفهم گاو هر چی به این مردک میگیم بابا لعنتی اول کارشناس ثبتی به روی خودش نمیاره احمق وکیلمم که 🤦♀️🤦♀️🤦♀️
دو شب پیش زنگ زده کارشناس کشاورزی زدا هدم همکاری میگم خوب ادم حسابی این میگه بگو بقیه بیان سندا رو بیار خوب من چکار کنم ؟؟؟؟ کیا رو بیارم؟؟؟ کدوم سند؟؟ کرم دارم شکایت کردم؟؟؟
حالا کارشناس کشاورزی بنده خدا هم همینو میگه که اول ثبتی این هم میگه هر چی به این قاصی احمق میگم انگار نه انگار
و حالبه همه جا حرف از اینه این مقدار میتونی هزینه کنید که بدم به فلانی تمام اسناد رو فلان کنه رااااحتتت شیکککک و مجلسیی ملت حلال خور و با وجدان
همونجا بودم به برادر بزرگه زنگ زد یکساااااااعت مخ بیچاره کارشناس رو گذاشت تو فرغون فقط چرررت و پرررت اول تا اخرم گفته ما بیشتر حق یلدا بهش دادیم دیگه تاب نیاوروم زدم زیر گریه گفتم پس من خیلی عوضیم گفت یعنی هییییچی بهت ندادن گفتم نه بخدا فقط همین کاغذ گفت اینو ول کن زمیییین گفتم نه بخداااا مات موند و ...
خلاصه اینهم از این
این برادر چندتااااا خونه و مغازه و فلان ماشین و ... داره خدا روشکر توپه توپه ولی داره میمیره چیزی گیر من بیاد از خدا فقط میخواد جوابشو بده دیگه واقعا نمیدونم چی بگم به این روباه
جرم مک این دختراش تقریبا همسن منن و میترسم بزنم بالاتر لعنتی به تک تکشون بیزارم کردن از این دنیا
تو همون جلسه خ ش گرامی زنگگ زدن
میخوان جشن تعیین جنسیت بگیرن چه غلطا
اینقدر حق برادرا رو کرده تو جیبش و زده چاک اینقدر حق و نا حق کرده ماشین ، طلا حساب پر پول خونه یارو اس و پاس ، پسره نمیفهمه از خوشی چکار کنه
و منکه تک تک زخمها و حرفاشون جلو چشام قدم رو میزنه و بیزارم میکنه از تک تکشون و دلم نمیخواد حتی ببینمیشون
برای من دکتر اصلاااا نیازی نبود برم با اون حالم ولی ایشون هررر هفته یزد تحت نطر و .... حالم از همه شون بهم میخوره
هر کی ما رو میشناسه و در جریان و دیده میگه شما دیگه از دو طرفففف اصلا شانس ندارید یک از یک بدتر و ظالمتر
خانواده خودم دردم به دلمه میندازم دور ولی اینا قده ی چرکینن
درد رو از هر طرف بخونی درده
خلاصه جوابشو ندادم و گفتم جلسه ام
حوصله ندارم خراب شه رو سرم داستان جادو جمبلاشم نوشتم زخماشونم رمزیه کسی خواست بگه بدم عزیزان وبلاگی که تو وب میدم عزیزان بی وب هر جوری میگید ولی اینستا نمیرم اصلا وی پی ان رو روشن نمیکنم چون واقعا کشش،ندارم
طلا داره برا خودش میخونه دو دقیقه ساکت شدمااااا😂😂😂
برم جارومم بزنم و برم سراغ خیاطی
نهارمم حاصر کنم
آهان دمنوشمم بزارم و کیف کنم
گور بابای دنیا
الهی دلاتون شاده شاد
واقعا براشون متاسفم که حلال و حروم سرشون نمیشه
جشن تعیین جنسیت فقط😀😀😀