سلام دوستان روشن و خاموشم

هم اکنون بشددددت خسته افتادم و طلا هم رو شونم داره آواز و مارش خوابشو میزنه ، نمیدونم چرا دندون قروچه میره

دیروز اومدم چند خط نوشتم حذف کردم اصلا حوصله نداشتم

قراره برم وکیلمو ازل کنم و شکایتمو پس بگیرم

به زن داداشم که زنگ زدم ، شوهر خواهرش رئیس شورای حل اختلاف محله ی بابامه اون همه ی زمینا رو میدونه و بر خلاف تصورم که همه جا برادرا نفوذ دارن ، مثل اینکه آدمهای با شرفیم هستن که اینا رو آدم حساب نکنن

خلاصه زنداداشم زنگ زده بودن و بنده ی خدا تهران جلسه بودن گفتم برگردم حتما بیان دفتر که گفتم من تا شنبه مهلت دارم

که باز گفتن برم پیش فلانی ، وقتی اسمش اومد برق شادی تو چشام بود دیگه میترسم بگم و دل ببندم پس تا تمام نشه در موردش نمیگم 

این فلانی از اقواممونه و من نمیدونستم دارای مقام و منسبن 

دیروز پیشش بودم گقت بزار زنگ بزنم برادر بزرگت البته اول زذ که ج نداد

بزرگه گوشی رو برداشت ایشون در مورد موتور آب صحبت کرد و گفت شما نماینده ندارین؟ اوشونم گفتن نه و .... تا این بنده خدا گفت چکار کردین؟ من چند بار رفتم پیش بابا گفتن دخترم مساوی و ...و شما یک استکانم بهش ندادین و ...

که بزرگه بل گرفتن گفتن شکایت کرده و ... و چااااااقوووو کشیدن رو برادرام جلوووو مننن از منم خجالت نکشیدن ، من شاااااخ در اوردم رو  اسپیکر بود

هننننن؟؟؟؟ چااااقوووو؟؟؟؟ لامصب یک دروغی لگو بخوره بهمون ، این چی بود از کجا دراوردی؟🤣

و اینکه پدرم سهههههه برابر جهاز به خواهرم داده🤣🤣🤣🤣

وای خدا شاهده دیگه نمیدونم به این بشر چی بگم؟

و جالبه دیروز اصلا ناراحت نشدم چون دیگه پوستم کلفت شده در برابر دروغا و افتراهاش ، دلم میخواست همونجا صدامو بلند کنم بشونمش سر جاش چون اگر بعد بگیم بشددددت انکار میکنه ولی به این بنده خدا قول داده بودم

وقتی تلفن قطع شد زدیم زیر خنده این بنده ی خدا گفتن اینا دیگه چه بشراین ، اینا کین؟ و کلی لعن و خلاصه همه اینا رد میشناسند و اینا بشددددت تو لجن حماقت خودشون فرو رفته اند🥴

حالم از همشون بهم میخوره ، احمقا و لعنت بر من چرا نگذاشتم پدرم پیش من بدگوییشون رو بکنه چرا من اینهمه بفکرشون بودم

اشکال نداره جولون بدن ، بتازونن دیگه دستشون پیش،همه رو شده

این بنده خدا پیشنهاد دادن شکایتمو پس بگیرم انگار دارم من راه رو برای اونا هموار میکنم گفت الان سندا دستتن و اونا بدون تو نمیتونن کاری بکنند بزار بمونن تو آمپاس اونا برن شکایت کنن

وکیلمم نه کاری کرد نه رای گرفت و هیچی ۳۰ تومن رو کشید بالا و تمام

قانون ما زوره هر که زورش بیش بامش بیشتر

چند وقتیه همسر گفتن به عنوان شیرینی به همکارا پیراشکی درست کنم دیگه دیشب موادشو حاضر کردم صبحم بعد نماز خمیر گرفتم و تا الان درست کردم گداشتم فر اومدن بردن

الانم خونه رو جارو پارو کردن با طلا ولو شدیم کف حال پنجره رو یک کوچولو باز کردم ، بخاربم خاموش یک هوایی شده بیا و ببین

خیلی محتاجم به دعاهاتون 

التماس دعا