سلام دوستان روشن و خاموش

چقدر ننوشتم وقتی دلبران تو خونه ان واقعا سخته نوشتن

خوب از قبل عید بگیم

امسال بر خلاف سالهای قبل که خودکشی میکردم ایندفعه رو عاقل بودم

دیروز نگاه میکردم گفتم ببین انباری پایین وسایل همسر جمع نشد ، اتفاقی افتاد؟

یا انباری بالا اونجور نبود که میخواستم

هر سال تماااااااام سوراخ سمبه ها رو میسابیدم و میسابیدم و میسابیدم دیگه ناخن و کمر برام نمیموند

امسال نه

اتاق پسرک رو با کمک اعظم خودش تغییر دادم گردگیریشو انداختم گردن خودش بماند تا لحظات آخر دستمال و اسپری رو میزش بودن و در آخرم فرمالیته گردگیری کرد ولی خوبیش به این بود خودش عهده دار بود و من کزت نبودم

کابینتا رو کمکم داد که الحق دستش طلا

کارایی رو میسپردم به عهده شو ولو انجام نمیدادن من سمتش نمیرفتم بر خلاف سالهای پیش که دو دقیقه دیر میشد خوده حمالم به پا میخیزید😂

مثلا حیاط به عهده شون بود به حول و قوه ی الهی تکوون نخورده

امسال سر فرصت سفره هفت سینمو انداختم و واقعا لذتشو بردیم

سه نمونه شیرینی بیشتر نپختم ( کماچ سهن ، نخودچی ، قطاب)

برای شب عید هم رولت خامه ایی درست کردم که بینظیر بود

و جالب اینکه

هر سال پیر خودمو در میوردم و مرتب دعوا و قهر و دلخوری بود

چون من داشتم خودمو میکشتم و طلبکار همه بودم و امسال طفلک همسر طبق عادت هر سال میگفت تو هر سال عصاب برامون نمیذاری و کلا تو گارد بود ، میخندیدم میگفتم دیگه داره بهتون بد میگذره الان من چکارتون دارم🤣

 

و عید

خوب روز اول قرار بود اول بریم خونه مادرشوهر ، و الهی شکر با حذف آدمای سمی دور برمون خلوت شده

چون سال تحویل دیر وقت بود پسرک درخواست داشت امشب رو بهش ببخشیم دیرتر بخوابیم ، دیگه صبح اول عید خواب لازم بودیم که ساعت ۸ گوشی زنگ خورد و همسر سریع ساکتش کرد و بیهوش شدیم ، بیدار شدیم دیدیم شوهر خواهر شوهرم زرنگگگ شدن کله سحر ، جالبیش به اینه دیگه نه حتی پیام دادن نه خانم نامحترمشون و اینکه شهر خودشون بودن و تا هفتم نیومدن

همسر نمیدونستن که رفتن شهر خودشون ولی میدونستیم اون یکی داماد ، مادرشوهر رفتن کرج همراهشون اومدن و خونه مادرشوهرن گفتیم اینا که عادت به مردم آزاری دارن احتمالا سر صبح میان که تا ۱۲ صبر کردیم نیومدن رفتیم خونه مادرشوهر گفتن اواااا ما الان داشتیم میومدیم

 

فاکتور میگیرم

جالبه مادرشوهر ترسون و لرزون ۱۰۰ تومن دادن پسر نفری ۵۰ به منو همسر

که قبلش همسر عیدی دو تا پسر خواهر شوهر رو داده بودن خواهر شوهر به شکل نایس و بامزه ایی مثلاااا ۵۰ تومن از مامانشون قرض کردن دادن به پسر ما

از وقتی من عروس خانواده شدم عیدیهای همسر به جاش بوده و قابل توجه

ولی خواهرا فقططط گیرنده هستن

خوب گذشت ولی تو خاطرم موند مادرش برای ما که میشه سیستم ۲۰۰ تومنیه ولی برلی سایرین چیزی کاملا متفاوته 

 

گذشت و چون این داماد خانواده خودش مرکز استانن قرار بود روز دوم برن مرکز استان 

به همسر گفتم میخوای شام دعوتشون کنیم که محکم گفتن نههههه و خدا جد و آبادشو رحمت کنه ، منکه عقل ندارم

شب اومدن بازدید رو پس دادن به همراه کییی ؟؟ 

بعله مادرشوهر

و گفتن که برادرشوهر بزرگه شام دعوتشون کرده گفتیم به به چه عالیییی

خوب پذیرایی شدن و خوب بود تا اینکه برادرشوهر زنگ زد به خواهر شوهر کجایین و کی میایین و گزارش داده شد  ، قطع که کردن برادرشوهر زنگ زدن به همسر و گفت و شنود و تبریک تا دیدم همسر میگه با شما کار دارن ، گفتم اوا مننن؟؟ چه مهربون شدن یهووووو

که سلام و احوالپرسی و تبریک رد و بدل شد و بشدددددت دعوت کردن که بیایین بین شما اون یکی برادرشوهر هر چی بوده به خودتون ربط داره و من فقط سکوت کردم و محترمانه جواب دادم ولی در حال انفجااااار بودم و اصراااار و اصرااااار من فقط میگفتم سلامت باشید و خدا حافظی

تا مدعوین بپا خواستن و عزم رفتن کردن

خواهر شوهر گفتن نمیایین گفتم نه

چون جلو شوهرش نمیخواستم چیزی بگم بردمش آشپزخونه و آروووم 

گفتم از بی احترامیا و بی ادبیای دخترای برادرشوهر ( بزرگن و یکیشون عروس شده و بچه داره ) گفتم که نه دلیلی نمیبینم و شرح ما وقعه

که فرمودن تو کینه ایی هستی بخاااطر اینکه بچه برادرشوهرت بهت سلام نکرده بین خواهر برادرا رو بهم میزنی

واااای چرا من نزدم تو دهنش

گفتم من کینه اییم؟؟؟

اشتباه میکنی 

من فقط به کسانی که لایقش نبودن زیادی احترام گذاشتم و هرررر چی دیدم دم نزدم گفتم خواهر و برادرن از هم نیوفتن در صورتی میتونستم بددددد باشم مثل بعضیا که کچ راه بری بلوا به پا شه

گفتم و گفتم و گفتم

و گفتم خودت جای من بودی همه جرررر میدادی احمق بیشعور

و به شوهرش گفتم که این جای بچه ی منه بعد به من میگه چی درسته؟؟؟

به همسرم گفتم برو بپر بقل حانوادت

که خواهر شوهر فرمودن آرههه برادرم طفلی چه تقصیری داره تا بچه و نوه ی برادرشو دیده بقلشون کرده 

رفتن به همسر گفتم کجا اینا رو دیدی پریدی بقلشون گفت والا یادم نمیاد تا چند شب پیش صحبت پیش اومد گفتم تو من نمیدونم چیه تاااا میبینیشون چرا عنان از کف میدی که اینا فکر و خیال کنن گفت غلط کردن از این به بعد جواب سلامشونم ندادم میفهمن

که بشنو و باور نکن

خلاصه افریته رفتن

به همسر گفتم خر همون خره فقط پالونش عوض شده یادش رفته چها بر سر من همیییین احمق داد و چه اتیشایی به پا کرد و چه زبون درازی داره حالا ادم شده که نشده فقط سیستمش فرق کرده اونم بعد ماجرای طلاق و اختلافایی که با همسرش داره

همسر هم گفتن من میگم خواهرم عوض نشده ولی تو ساده لوحی 

ولی نه دیگه فرق داره قانون کنار گذاشتن هنور هست 

اون یکیم که روز هفتم فکر میکنم با ننه ش اومدن یهو و سرزده ، وااای چقدر بامزن مثلا

ما سفره ی افطار پسر وسط بود بدو بدو جمع کردیم و اومدن داخل روز چهاردهم هم نوبت زایمان داشتن که خبری نشده و منتظر خبرشم نیستم

چند شب پیش مادرشوهر زنگ زدن همسر پای فیلم مثل فشنگ پاشدن رخت پوشیدن و رفتن

بعد اومد نارااااحت که مادرم تنهاس، خوب به درک که تنهاس

اونموقع ایی بخاطر دختراش خون به دل همه میکرده میبایس فکر الان رو هم میکرد یادم نمیره هیچ وقت سال قبل عقد دخترش چون شب زنگ زدن بیان اینجا برادر من اینجا بوده فرداش سر ساعت ۷ صبح زنگ زدن و بد و بیراه و نفرییییین که برو با خانواده زنت و ال و بل و اینکه خواهرت میخواسته بیاد گفتی فلانیا اینجان دوست دارید بیان و ....

من یادم نمیرع هیییییچ کاراشونو آره من کینه ایم

ولی ۱۷ سال کم نیست که فقط نیس و زبون بشنوی و بی احترامی همینکه هنووووز احترامشونو دارم خیلیه

همسر دیشب دور خونه ننه ش دور میزد که تنهاس یا نه گفتم ببین مادرت خودش کرده دست پشت هر کی زده بپره بقلش

من به شخصه بیزااااارم ازش

همسر گفتن بهش گفتم من به عنوان پسرت دوستت دارم بخاطر خودت و هر موقع کاری داشته باشی زنگ بزنی زمانش یک لباس پوشیدن استارت زدن به ماشینه و اکو شد تو ذهنم که پدرش همیشه میگفته تنها این پسرم هررررررر کاری به سرش بدیم از در بندازیم بیرون از دیوار میاد واااای که همسر من چقدر ساده لوحه و چه اثری دارن سحر و جادوهای مادرش بر این

..........................

 

 

خوب عید رو جایی نرفتیم چون پسر عزیزتر از جانم میخواستن روزه بگیرن درسته سال اولیه بهش واجبه ولی سه ساله داره روزه هاشو میگیره الهی شکر

و هزاران بار الهی شکر تو این اوضاع نابسامانی که برامون ساختن بچه هامون هنوز دین و ایمان دارن و محب اهل بیتن

من نه در مقام نقد و انتقادم و نه دوست دارم

ولی جالبه من به یک عزیزی ادرس وبلاگ رو دادم و جالبتر اینکه من یک بار یک پستی رو گذاشتم و حذففف شد و یک ضرب المثل تو اون پست بود نقل قول از مادر عزیزم و جالتر تر از اون اون عزیز همون رو چند روز بعد تو دایرکت بهم گفت با خنده

خواستم بگم اگر هم کنترل میکنید ، بکنید همینه که هست آره شما خیلییی زرنگید

 

ولی الان حرفم اینه بچه هامون در خطرن و متاسفانه والدین سر لج و لجبازی و کور کورانه دارن بچه ها رو به فنا میدن

چیه گردن بند خون و اسکلت و هزاااااران نماد شیطان پرستی که نتیجه ش فقط شده بچه هایی بشددددت پرخاشگر که نمیشه دو کلمه باهاشون صحبت کرد ، دیدم اولیایی که خون گریه میکنن ، دختر بچه ی راهنمایی چرااا باید سیگار دستش باشه

همه چی هم که تقصیر فلانیا نیست

یکبار بشینید بی طرف ببینید ، بشنوید هر دو طرف رو

والا ما دور بر خودمون تا بود و نبود با حجاب کاری به بی حجاب نداشت ولی بی حجات کارش به همه و همه کس بود ، الانم که گوشا کر و فقط دهن باز میکنن

من نمیگم حجاب چادر چاقوری دارم نه ، در حد معقول خودم

من الان طرف صحبتم به بچه هاش که دارن نابود میشن و رو به انحتات

عبد و مریدشون شدن چهارتا هم جنس گرای کره ایی و فلان و بهمان

 

تعجبم از والدینه که تو یک سنی که بچه تو دستشونه رهاش میکنن به دبیرستان میرسن میبینن ای داد بر من که چه کردیم میشن بچه هایی نابود و اولیایی افسرده و داغون نکنیم با بچه های خودمون دشمنی نکنیم

من کاری به فلان و بهمان ندارم

دین ما دین اسلامه ، اگر تحریفی شده خودمون عقل داریم

ترکیه هم خونه به خونه انجیلشون متفاوته و کلا تحریف شده هر کتاب مقدسی ولی ما خودمون عقل داریم

.........‌‌‌

اه روز چهاردهم تا اینجا نوشتم بعد کاری پیش اومد و طلای فضول پرید تو ماهیتابه روغن تو ظرفشویی و بردمش حموم حساااابی چلوندمش دیگه وقت نشد بیام پست رو تکمیل کنم

 

خوب قبل عید از شاهکار وزرات مزخرف آموزش و پرورش شنیدین

تا شب عید خبری از حقوق نبود و چقدر سخت بود حالا ما حدااقل پسندازی داریم ولی همسر تو گروه فرهنگیان سراسری هستن چقدر داغون بودن همه

و شب سال تحویل همت کردن و ریختن  چند ۱ تومن بعضیا ۳ تومن و ...

دلم آتیش گرفت یکی از همکارا ۱ و ۵۰۰ براش واریز کرده بودن داشت سکته میکرد میگفت دست و پاهام داره میلرزه من ۴ تومن باید اجاره خونه بدم

رتبه بندیم که نگم .... لعنت به اول و آخرشون

فکر کن با ۲۰ سال سابقه  کار و مدرک ارشد و .... رتبه بشه ۲ یا ۱

تو بوق کرنا هم میکنن معلما ال کردیم بل کردیم به ولله که دروغه

همت کردن اصافه کارا رو ریختن آی امان امان 

اداره اینجا که دزده دزددددد که از حق معلما بزنه لعنت بهشون

همسرم معاونن بزوووووور گفتن موظفیتونه ۶ ساعت بایدددد برید کلاس 

۳ ساعتم درس زمینه به اسم یکی دیگه رد میکنیم حالا ریختن میبینم نههههه اصلا به ایشون نمیدن حالا چی شده پارسال یک همکار ۲۰ سااااعت اصافه کار بهش میدن اونم کجا روستا بعد اشتباه میشه ۱۰ ساعتشو نمیدن حالا امسال جبران میکنن پول همسر منو یک همکار دیگه میریزن برای اون

خیلییییی زور داره بخدا

پارسال اداره خودشو خفههه کرد یک ساعتم اضافه کار نمیدیم که نمیدیم با اینکه کمبود نیرو بود چی شد ۲۰ ساعت واسه این اقا؟؟؟

دو روزه اداره ی بیشرف میگه همینی که هست بعد از اون ور کاشف به عمل میاد ۱۲۰ ساعت اضافه کار ریختن اداره عودت داده که زیاده😐

خریت و پاچه خواری که شاخ و دم نداره

خلاصه نظام تر و تمیز مملکت ما

خواستم اگر معلمای بچه هاتون دل و دماغی نداره بخدا که بهشون خرده نگیرید ، دیگه روانی برای معلما نمونده

کاش یکبار اولیا پشت معلما می ایستادن

اون یکی همکار همسر که پول اونم ندادن ریختن به حساب اون یکی همکار دیروز همسر زنگ زد گفت شما گفتین کسی پول داره من فکر کردم شوخی میکنید شماره کارت بدین و ... قطع کردن گفت بنده خدا قبل عید مرغ و گوشت خریدت برای ماه رمضون گذاشتن یخچال رفتن شهرشون اومدن دیدن به علت بدهی برقشون  قطع کردن کل مواد یخچال و فریزر ریختن بیرون

بعد اضافه کارم که بهش ندادن حیرون بوده بیچاره

و جالبه اون همکار دم کلفت طلبکار پارسال ۱۰ ساعتی که ندادنش الان این مبلغ معادل ۳۰ ساعت پارسال براش ریختن

حلاله؟؟؟ والا که حلال نیست

همسر من معاونن بیچاره شد میگفت یکپام سر کلاس یکپام تو دفتر ، هنرستان واقعا مسئولیت دارع و اولیا مدام میگن امساااال مدرسه نظم پیدا کرده و هم معلما ولی کووو چشم و رو 

به همسر میگم دیگه از کادر بیا بیرون هم آموزشی باش

کاش میتونست کلا بیاد بیرون ولی ۲۰ سال حرف یک عمره و اینکه با جدیت و جذبه شون بچه ها عاشقشن

خدا خودش معجزه کنه با این دزدای بی وجدان نمک به حروم

 

خیلی وقته دیگه میدونم کسی اینجا رو نمیخونه

ولی بازم الهی روز و روزگارتون عسل بارون باشه