واقعا شرمنده ام که نتونستم این مدت بیام

دوست عزیز گفتین وقتی تایید میکنم باور کنید کامنتها نیاز به تایید ندارن و خودشون تایید میشن

این چند وقت حوصله هیچ چیز رو نداشتم و خیلی چیزها مزید بر علت بودن

از تک تک شما همراهان عذرخواهی میکنم و هزاران بار ممنونم

این مدت بخوام شرح حال خلاصه ایی بگم ، دکتر ، سونو ، آز، ام آر ای و ..

مرتبا تکرار شده 

سردردای خوشگلم کم بودن یک مدت انگار یک چی تو گلومه نه میره پایین نه بالا گاهی اوقات اونقدر بزرگ میشه که با اینکه یقه ی لباسام گشاده ولی فکر میکنم داره خفم میکنه و از درون که انگار فشار میاره به فک و گلو

سونو تیروئید و پارا دادم گفت چیزی نیست ، آز هم دادم امروز،باید ببرم

فعلا چندتا دارو میخورم ببینم چیه

جالیه وقتایی عصبانیم بدتر و بدتر میشه ، و موقع بزرگ شدن فشار عجیبی به مغزم میاد و یک حالت افسردگی وحشتناک

این از این دردهای به روز،و ... باز هم الهی شکر

هفته پیش برادر بزرگه پیامی از اینستا فرستادن واتساپ گه باز کردم یک پست بود با این مظنون : من از تو فقط یک دونه دارم ، مراقب خودت باش

و من میدونم این از صدتا خر کردن بدتره چرا؟

چون این آقا ام الفتنه ان و بشدت دو رو و امر و عاص و ....

تو پستای قبل گفتم که خودم کنار چند بنده خدا بودم زنگ زدن به ایشونو چه دروغایی گفت و چه تهمتایی زد

حالا چرا فیلش یاد هندستون کرده

خوب عموم از همون اول همسرم میگفتن ستون پنجمه ولی من نمیخواستم باور کنم

در صورتی پدرم همیشه این عموم رو امین خودش میدونست و میگفت یک وصیت نامه پیشش داره و بهش گفته ارثیه مساوی و ..

خوب بعد فوت بابا کلا همه چیز رو منکر شد و دست به عصا حرف میزد

و یک جورایی میخواست همه رو داشته باشه و خیلی وقتا هم آتیش زیر دیگ زدن داشت

دیگه کم کم کاراش داشت مشهودتر میشد و هیچ جوره من نمیتونستم پیش همسر منکر کاراش بشم

خوب روابطمو باهاشون بشدددت کردم و دیگه گزارش کاری دریافت نکردن و هر موقع هم خواستن در مورد برادرام بگم من مشتاق نبودم

دخترشونم که گفتم تو پستای قبل الهی شکر کلا گذاشتمش کنار چند باری پیام دادن و جواب ندادم چون حرفایی زده نمیتونم فراموش کنم

خوب حالا ایشون یکی از،ستونای برادرا بود برای خبر چینی که دیگه تعطیل شده

از اونطرفم من وکیلمو ازل کردم و دیگه کارشناس رو نگرفتم و پرونده دادگاه بازه و علنا هیچ غلطی نمیتونن بکنن مگر غیر قانونی و پنهانی

و سوم این برادر به خاطر ذات پلید و خراب و هزار رنگش هیچ کس آدم حسابش نمیکنه و باید به اینو اون زنگ بزنه که به برادراش پیام بدن جواب بدن بهش

و هر کجا بخوان فتنه به پا کنن اینشونم آدم حساب میکنن

حالا به این دلایل یکهو برادر مهرباااااان شدن

منم در جوابشون گفتم تو دفتر کارشناس بودم و زنگ زد بهت و زد روی پخش تو چها گفتی و چه تهمتایی زدی و عینا دونه به دونه با لحن خودش نوشتم و نوشتم در پایانم گفتی من رئیس فلان بانک بودم بازنشست شدم و فلان جا و فلان بانکها کاری داشتی در خدمتم و یکجورایی باج دادی ولی اون کارشناس فقط،به مغز معیوبت افسوس خورد

خونه فلان آشنا بودم زنگ زدی و روی پخش زد فلان چی و تهمت و خلاصه عینا حرفاش

و پیش یکی دیگه از آشناها باز دقیقا حرفاشو نوشتم

و نوشتم چطوری میتونی اینهمههههه دروغ بگی ؟ سپردمت به همون حجی که رفتی و ...

فرداش خوند و پیام داد 

مدرک داری؟ مگر نهمت زدی و جرم تهمت از هر چیزی بیشتره🤦‍♀️

کلاااا تو توهمه این بشر

نوشتم خوب بخون من تهمت زدم یا شما؟ من اتفاقا هم مدرک دارم هم هزاران شاهد و صدای ضبط شده ممنون میشم حتما حتما حتما شکایت کنی و بعد خوندن پیامام الحمدلله بلاک شدم

خوب بگم ساده گذشت ؟ نه نگذشت 

چند شب متوالی بی خوابی ، کابوس روزهای پر بغض و پر دلهره

واقعا اگر نبودم چون نتونستم ، من حتی هیچ پیجی نرفتم نخوندم و حتی اینجا چون بشدددت همه چیز برام غیر قابل تحمل بود

فقط خودمو با خیاطی با وجود سردردا مشغول کردم و با کتیبه منجوق و پولک دوز امام حسین و حضرت ابوالفضل ع

چشام واقعا تاره و هر روز یک درد جدید از فضای مجازی فقط اینستا گاهی برای دیدن آموزشی میخواستم 

دروغ چرا گوشی برام غیر قابل تحمل شده

چند روزی کلا خاموش بود تا همسر فهمید و دعوام کرد چرا نمیزنیش شارژ و من تو خودم فریاااد فریاد بودم وقتی نه خواهری دارم نه مادری که یادم کنه که حرفمو بفهمه بشنوه میخوام چکار؟

دختر دایی تقریبا هر صبح زنگ میزنه ولی شانس منه دیگه یکی کپی برابر و چه بسا بدتر از وختر عمو

مهلت حرف زدن نمیده ، همیشه حق به جانبه، در همه چی صاحب فضله ، ستم کش عالمم هست جالبه همیشه هم خونه خواهراشه یا اونا اونجان ولی تنهاتر از همه ی عالم😐

نمیدونم شاید واقعا من دیگه نرمال نیستم

سعی میکنم سکوت کنم

و بدتر از اون خودشون ۸ پاشن زنگ بزنن حق دارن ۱۲ اوج کارای من زنگ بزنن حق دارن 

روز به روز تحمل آدما برام سختر میشه

شاید بخاطر اینکه من دفاع از خودم از حرفم و از هر چیزی مربوط به خودم رو یاد ندارم

این چند وقت چند حادثه برای طلا پیش اومد که مردم هزااااران بار مردم و زنده شدم

یکی مسموم شدنش خونه مادرشوهرم

و یکی چند روز پیش که صبح رفته بود روی پای پسر که واقعااااا تو خواب خرس وحشیه اونم متوجه نشده بود غلط،زده بود این طفل معصومم گیر افتاده بود و خداااا رو هزاران بار شاکرم که خودش کمکمون کرد و یک خانم دکتر که فرشته واقعین

این مدت دوتا ساحلی ، یک تونیک و شلوار سنبادی و پیراهن و شلوار برای پشر دوختم

و جدیدا سردرد خفننن میشم شروع میکنم به سابیدن خونه

اونروز پسر به باباش میگه مامان چرا این شکلی شده اینموقع ها دهن ما رو سرویس میکنه میسابه و نق میزنه🥴

 

 

واقعا نمدونم چطوری از اینهمه محبت شما عزیزان تشکر کنم و واقعا شرمنده ام برای بی خبری

راستی دیروز آزمایشا رو بردم پیش دکترم و نتیجه ام آر آی و سونو گفت آزمایشا نرماله الهی شکر ولی برلی بقیه چیزا معرفیم کردن به یک دکتر مغز و عصاب یک شهر دیگه دیگه توکل به خدا

امیدوارم همیشه شاد و خرم باشید💐