بعدها مدتها میخوام اساسی بنویسم

چند تا موضوعه

اول بریم سر تحصیل

خوب من از همون اول به کارهای هنری علاقه داشتم و دلم میخواست برم رشته طراحی دوخت یا گرافیک یا معماری ولی برادران محترم فرمودن خیرررر تنبلا میرن هنرستان 

بعد اونم چون شعر و متن ادبی میگفتم ناظممون بزووور میخواست ببرتم ادبیات  و ریاضی و فیزیک و کلا حل کردنیام عالی بود ولییی بشددددت از زیست بدم میومد بخاطر معلممون

خلاصه دانشگاهم رفتم رشته ریاضی اونجام معدل الف 

یک حماقتی که داشتم ، من تو دوران تحصیلم هییییچ وقت از حل المسائل استفاده نمیکردم ، ولی همکلاسیای مدرسه و دانشگاه اول حل المسائل رو میخریدن

حالا حماقتم چی بود ؟

میبایس کللللل مسایل کتاب رو مو به مو بخونم و اینقدررر باهاشون کلنجکار برم که فول باشم ، بفهمماااا ، حفظی هیچ وقت تو کتم نمیرفت

برو بچ بزرگوار حتی رشته های حسابداری و .. میومدن پیش من یادشون بدم منم با جوووون و دل واو به واو کتاب رو یاد میدادم ... در نهایت همه میشدن دشمنم چون نمره من خیلی بالاتر بود ...

این از دوران جاهلیت

خوب ازدواج کردم ، آموزش پرورش نیرو میخواست ، پسرم چند ماهه بود ، مادرشوهر فرمودن زن یا باید بچه داری کنه یا بره سر کار ، برای منی که نه خواهر نه مادر هیچیییی

اونموقعم همسرم بشدددت تحت تاثیر مادرش بوددو کافی بود سر سوزنی آشغال رو زمین باشه 

بماند گذشت

تا همسر که برگه های دانش آموزاشو صحیح میکرد من خیلی علاقه داشتم و منم کمکش میکردم

و جالبه بود بدون اینکه ببینم یا اموزش خیلی از مطالب رو میفهمیدیم مثل شرایط سپتیتاک و ارموتور بندی و ... خیلی به رشته عمران علاقه پیدادکردم

بالاخره باز کنکور امتحان دادم و بشدددت برام سخت بود با وجود بچه کتابام که کلا تغییر کرده بودن و منم در به در کتاب ولی کم نمیاوردم و از سایت سنجش نمونه سوالا رو میگرفتم و میخوندم ۴ تا ۷ صبح تایم من بود برای خوندن

و الهی شکر قبول شدم حالا من دو راه داشتم من خودم دلم عمران میخواست با رتبه م میتونستم دانشگاه روزانه شهر خودمون برم ولی همسر گفتن نه الا و بلا برو معماری هم برای خانما مناسبتره هم مکمل هم میشیم ، خوب معماری هم فقط پیام نور داشت که رفتم دیگه

وقتی رفتم با خودم میگفتم این دیگه مثل قبل نیست من تا دکترام میرم

ولیییییی شرایط بشددددت سخت بود ، بد خلقیای همسر ، پسر کلاس اولی و حرفا و سخنای پدر و مادرشوهر

گذشت من تلاشم و داشتم

اینجا برترین بوددددم ولی چه فایده

منیکه با این شرایط و بار دوم رفتم دانشگاه قطعا برای یلتلی نرفتم و هدف داشتم

از همون ابتدا سخت شروع کردم ، درسمو جدی گرفتم بر عکس هم دوره اییام که فقط اومده بودن خانواده شون یک هزینه ایی کنه و چند صباحی خوش باشن

و صادقانه میگم تککک تکشون کار کپی میوردن سر کلاس

حالا تو اینا چندتا بودن

اولی سیتیزن آلمان بود ، سال دوم دانشگاه با یک پسره ۱۵ سال بزرگتر از خودش دوست شد و ازدواج کردن خوب ماشاءالله خدا براش خواسته بود 

مادرشوهر یک اتاق فقط گذاشته بود برای ایشون و انواع و اقسام لوازم راندو و نقشه برداری و ... یعنی فووول امکانات خورد و خوراکم که اماده ، عملا فکر هیچ جا رو نداشت

ایشون بشدددت دوز عشوه شون زیاد بود یعنی یک چیزی میگم یک چیزی میشنوید 

کارا هم بلا استثنا کپی از سایتای خارجی

حالا استادا چی ، ایشون نور چشمی

یک درسی بود میبایس خونه خان بابا طراحی کنیم با گودال باغچه و ... یک جوری خیلی خاص سنتی

من روی همه ی پروژه هام از جون مایع میگذاشتم و باور کنید پای سینک و اجاق و هر جایی ایده پردازی میکردم تاااازه ساعت ۱۲ شب مینشستم پای کار تا ۴ صبح دیگه هلاک کل خواب من دو ساعتم نبود

تنها مشکل من این بود وقت برای راندو کم میوردم

دیگه تمااااام طراحی اصولی و مال خودم بود و همسرمم نطارت داشت ، توجه کنید نطارت و سختگیری داشت ولی کمکم کنه اصلاااا میگفت باید یاد بگیری

اون خونه خان بابا رو معرکه طراحی کردم ، و باورکنید تعریف بی خود و الکی نیست

خوب پایان ترم اون دوستمون شد ۲۰ من شدم ۱۷ بازم خوبه منم دنبال این نبودم 

دیگه بقیه بچه میدونستن کی کار بلده

شد ترم بعد منو این خانم افتادیم یک گروه ، اون درسم تا حدودی همین بود ایشون پر ادعا گفتن بیا کار ایشون رو ارایه بدیم کار ایشون پرر رنگ و لعاب بود

گفتم باشه بیار یک تغییراتی بدیم آقا اورد و من بردم خونه

چشتون روز بد نبینه 

اقول گوسفندا بیخ خان بابا 

پلکان پشت بوم ۴۰ تا پله  یک طرف اتاق ۳ تا پله یک طرف هیچی رفتم میبینم دیگه هیچ جا پله نیست که بگم هم تراز اونه و فااااجعه

گودال باغچه ارتفاش ۱ متر حالا خونه پسر خان بابا تو همووون گودال باغچه با همون ارتفاع😂

روی ساختمون پسر خان بابا ادامه ی خونه خان بابا با ارتفاع همکف🤦‍♀️

تصور کنید کوتولوها هم نمیتونستن اونحا باشن

بعد ساختمان بدوون نور گیر و ... خیر سرش پسر خان بودااا

با خودم گفتم شاید من اشتباه میکنم اینکه ۲۰ گرفته نشون همسر دادم اونم تا دید ریز اشکالاتی من دیرم و دید

دیگه پلان رو کوفتم و باز ساختم فرداش رفتم بجای تشکر چی گفت؟

گفت چرا نقشه مو خراب کردی این ۲۰ گرفته🤣

بماند ماجراهایی بود

مثلا استخر طراحی کردم متحرک و ... از من شد ۱۶ ایشون ۲۰ چرا ؟؟ خودتون میدونید دیگه

جالبه استادید هم میدونستن فقط افسوس میخوردن😂

بیمارستان و مجتمع پزشکان طراحی کردم شهرک یک دونه وسیله نقلیه بالا نیاد و پارکینک کل شهرک زیر زیر هر خونه فصای بشدت مفصل همخ چی حساب سد محشر قابل اجرا چون پروژه من مفصل بود و وقت کم باز راندو نصفه نیمه برای میانترم یک دوست دختر استاد اومد پایان ترم یکی دیگه استادی بشدددددت بیسواد فقط رانت و پارتی داره باز من شدم ۱۶

بخوام بگم خیلی حرفه از بی عدالتی ، بی احترامی ، حماقت و ...

همین استاد تو طراحیم میگه این چیه میگم نوشتم که تریاااااژ میگه چرا اینجا بزارش درمانگاه من 😶

بزار اونجا که بچه ایی کسی چیزی خواست بخره راحت باشه

دیگه سههه ساعت توصیح دادم احمق تریاژ تو اورژانسه تقسیم بیمار و ..

حالا چی شد سر درددلم باز شد

چند وقت پیش چندتا همکلاسیا رو دیدم هیچکدوووم سر کار نیستن ، یکی مزون داره بقیه بیکار

همشون وضع تووپ یعنی توپا مرتب سفرای خارج از کشور حالا به ما چه پدراشون چکاره ان

توی اینا یکی بود از همونا ولی به هیچ عنوان کار نمیکرد بلد نبود یک مدتم همسر من واسش کلاس خصوصی گذاشت 

و کلا نمراتش ناپلوئونی پاس کرد

الان ایشون شرکت دارن ، شرکت مهندسی فلان هنوز حق امضا هم نداره ولی ...

الهی شکر خدا واسش خواسته خیلیم عالی

ولی حرف اینه 

چی شده اگر کار بلد باشی ، شایستگی داشته باشی کارت پیش نمیره ولیی راند و پارتی ...🤷‍♀️

خیلی حرفا رو خواستم بگم نشد نمیتونم بگم

چی دیدیم تو این دانشگاه ، چه خون دلایی خوردیم روز به روز نسل آماده خور تر و متقلبتر ، جسارت نمیکنم به کسی چیزایی که دیدم و میگم

من میخواستم تا دکترا برم ولی نه شدنی نیست

استادا هم بی سوادن دلشون خوشه فلان دانشگاه ازاد دکترا گرفتن اولا مگر مدرک آزاد حق تدریس سراسری رو داشت؟

بعد بیان از تک تک اساتید گرانمایه دانشگاه پیام نور اینجا آزمون بگیرن

همه شونم دفتر و دستک

دیگه میدونستن من نمیتونم گافشونو میگیرم باهام لج افتاده بودن

مدیر گروهمون بردتم پیش رییس گفت ایشون بهترین و گاربلدترین داشنجومه حقش این نیست دستور اکید داد رسیدگی بشه ، شد؟

یک ترم مدیر گروهم کشیدتم کنار که من این ترم سرم شلوغه میتونی بیای استاد یار بشی ؟

نتونستم ، چون دیگه نمیکشیدم 

۴ سال به معنای واقعی پوستم افتاد

 

 

 

میخواستم یک چیزی از مادر شوهر بگم دیگه بعد یعنییییی هر دفعه یک برگ زرینی رو میکنه این بشر

بزار بگم

اون روز بلغور بردم براش نشسته بودیم یهو فضل گوییش گرفت و رفت تو خاطرات مادر بدبخت من

جالبه بدونید پسته چینی اداب خودشو داره

خصوصا وسواس پدر من که از دو ماه قبل کل خونه سمپاشی میشد چک میشد و ... حیاطم بزرگ و ..

پشه نمیبایس پر بزنه

واسه شیرینی همیشه مادرم پسته کال برداشت میکرد

اون پسته تو بازار خیلییییی به ندرت گیر میاد

اندازه دونه عدس ریزه و با پوششی سفید پودر میشه ،میشه زمرد و سبزز

مادر من همیشه ۱۰ کیلویی بیشتر داشته به زن داداشای نفری دو کیلو میداد و خودش کل سال میبایس باقلوا و شیرینی پسته ایی و قطاب داشته باشه

همیشه هم دختر خاله هام واسه ش میپختن و چه شیرینی

حالا تز مادرشوهر

مادرت خدا رحمتش کنه یک بار به من پسته داد من براش باقلوا درست کنم

منم به حساب خوووب باشه ریختم تو چرخ ، چرخ گردم دیدم اینا چین تا در کیسه رو باز کردم دیدم پشششششکل توشونه🤐

یعنی من چطور میتونم هنوووووز با این بشر خانمانه برخورد کنم نمیدونم

خوب لعنتی تو مو رو از ماست میکشی پشششکککلللل ریختی تو چرخ متوجه نشدی؟؟؟؟

بعد مادر من کی همچین خفت و خطایی کرده ادم قحطی بود؟؟؟؟

تا بود و نبود تو که جیره سالتو میرفتی میوردی

بعد اون گوسفند لعنتی کجااااااا بوده که پشکلش ریخته باشه تو پسته هاا؟؟؟

یعنی فقط میخواد یک چیزی بگه ، که بگه منننننن خوبم ، من پاک و منزه ام و ...

فقط نشستم تو ماشین گفتم به مادرت بگو دیگه نمیکشم هواست به حرفات و رفتارت باشه 

منه دختر حاجی ، منی که همه رو اسم پدر و مادرم قسم میخورن و.... با وجه اجتماعی و هرررر چی اینقدر خریت کردم که ....

 

 

 

 

از بعد دهه محرم گردنم یک جور بیشرمانه ایی درد میکنه ، دگزا زدم دیگه نور الا نور ، انگار تو یک عالم دیگه ام

باز خطای دید ، دیروز تو داروخونه دنبال پسرم میگشتم کنارم بود ، نمیدیرم ، دکتر گفت وااااقعا ندیدی ، خندیدم گفتم نه باور کن ، میگفت وضعت خیلی خرابه که😂

هیچ کس از درد هیچ کس خبر نداره

شوهر خاله م به رحمت خدا رفت برای مراسم رفتم

اقوام و فامیل و آشنا همیشه محبت داشتن بهم دلم میخواد باز روابط رو باهاش شروع کنم برم و بیام

دلم میخواد منم کسی داشته باشم که عصر اگر همسرم و بچم خواستن برن بیرون من تنها نباشم همین

 

 

 

ببخشید طولانی بود

روز و روزگار خوش