سلام با اینکه نمیدونم کسی اینجا رو میخونه یا نه
سلام
من مادر پسرک ۱۳ ساله ام هستم و یک همسر سعی میکنم با عشق زندگی کنم و زندگیمو بسازم البته تنها نه سه نفری
اینجا رو فضای امن روحی و روانی دیدم برای نوشتن
اومدم که بنویسم از اتفاقاتی که افتاده شاید درسی باشه برای بقیه
از اتفاقاتی که میوفته شاید بشه روزانه نویسی و خاطره
سرگذشتم و اینستا نوشتم بازخورد زیادی داشت ولی مجبور بودم ببندمش و آرشیو کنم
اینستا امنیت روحی و روانی نداره
خلاصه آمار
بایگانی
- مرداد ۱۴۰۲(۲)
- تیر ۱۴۰۲(۳)
- ارديبهشت ۱۴۰۲(۴)
- فروردين ۱۴۰۲(۵)
- اسفند ۱۴۰۱(۲)
- بهمن ۱۴۰۱(۲)
- دی ۱۴۰۱(۳)
- آذر ۱۴۰۱(۵)
- آبان ۱۴۰۱(۲۲)
- مهر ۱۴۰۱(۷)
- شهریور ۱۴۰۱(۱)
- مرداد ۱۴۰۱(۱)
- فروردين ۱۴۰۱(۱)
- آذر ۱۴۰۰(۱)
- آبان ۱۴۰۰(۳)
- مهر ۱۴۰۰(۲)
- شهریور ۱۴۰۰(۶)
- مرداد ۱۴۰۰(۳)
- تیر ۱۴۰۰(۶)
- خرداد ۱۴۰۰(۸)
آخرین مطلب
-
۰۲/۰۵/۱۵پست طولانیه داستان وار بخون
-
۰۲/۰۵/۰۹چی بگم؟
-
۰۲/۰۴/۲۱کاش تو خوابم نبینمشون
-
۰۲/۰۴/۰۷عید عرفه ، اعیاد جانانه مبارک
-
۰۲/۰۴/۰۳من با اینهمه شرمندگی چه کنم؟
-
۰۲/۰۲/۱۶خواهر
-
۰۲/۰۲/۱۲سردرد خر است
-
۰۲/۰۲/۱۰این نیز بگذرد
-
۰۲/۰۲/۰۵تناقض
-
۰۲/۰۱/۲۶از این هوا لذت ببر
پیوندهای روزانه